« گفتگو با معبوددرون !!!نه بیرون »

عید است ولی غمی به جان من وتوست

نوشته شده توسطفتاحي 3ام فروردین, 1394

چه فرقی می کند،نوروز باشد یا عزای تو؟ 

جهان گیج است چون دستاس ِ زیر دستهای تو 

بهار این بار می آید دو زانو بشکند در باغ

 به یاد بارش هجده بهار از چشمهای تو

 غروب از پلکهایت می چکد بر گونه ی تقویم 

زمین ماتم گرفته چون دل زینب برای تو

 من امّا خوب می دانم که گلها سخت مشتاقند

 بیفتند ازشکفتن  چون حسن در پیش پای تو 

ومی شد از نگاه آسمان سال نو فهمید

که زاری کرده همراه حسین دلربای تو

 جهان تنهاست،مانند علی درشام تشییعت

 شکسته آسمان چون پهلوی زخم آشنای تو

 همان ابری که با تابوت باران دفن شد در آب 

حکایت میکند از شام دفن بی صدای تو

 توروح حیدری،روح خدایی،جسم پاکت را

 کجا پنهان کند جز روی عرش خود ،خدای تو    

 

 

 


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم