شما یک سرمایه گذارید...

نوشته شده توسطفتاحي 29ام بهمن, 1396

آیا می دانید چرا گفته اند به جنازه تلقین بخوانید شاید به خاطر این است که تلقین اینقدر موثر است که روی مرده هم تاثیر می گذارد باور نمی کنید یک روز صبح را با این جمله ها شروع کنید و ببینید حتی حال بیرون رفتن از خانه را هم ندارید..

حتی حال ندارید از رختخواب خود بیرون بیایید، فقط کافیست بگویید، امروز چه روز دلگیری است چه هوای دلگیری است این چرا زنگ زد اون چرا زنگ نزد اون چرا رفت آن چرا آمد اون چرا این را گفت آن چرا این را نگفت و شروع کنی به نق زدن و گله کردن بعد ببینید انگار شدید یک آدم دیگری ……

حالا برعکس آن را هم امتحان کنید تا قدرت خارق العاده طبیعت را ببینید برای چند لحظه دستهایت را روی گوشهایتان بگذارید و بگویید من لبریز از انرژی هستم لبریز از انرزی های خارق العاده امروز قشنگ ترین روز زندگی من است امروز زندگی را جشن می گیرم

زمین و زمان در خدمت من هستند، من سلطان عالم هستم ،من جانشین خداوند قدرتمند روی سیاره زمین هستم ،من یک موجود بی نظیر و و تکرار نشدنی هستم ،من معدن انرژی های مثبت هستم ،من کارخانه تولید شادی و عشق هستم ،از در و دیوار و آسمان و زمین امروز برای من طلا می بارد، من خوش شانس ترین آدم کرده زمین هستم ،به خودت بگو من خوشتیپ ترین آدم این دنیا هستم ،قشنگ و پرتوان بگویید من نابغه خلاق هستم، امروز زمین و زمان در حال کمک کردن من در رسیدن به اهدافم هستند ،من بمب انرزی ها هست،م من پا در هر جا می گذارم برکت و خیر و شادی و نور با خود می برم خیلی با اعتقاد بگویید

من روح پاک خدا هستم

همه مردم اطراف من ، من را دوست دارند همه آدم ها دوست دارند به رشد من کمک کنند هر جا می روم خداوند قبلا آنجا حضور داشته است و از قبل همه کارهای مرا روبراه کرده است.

امروز به تک تک ترس هایم حمله می کنم و دمار از روزگار ترس هایم در می آورم امروز خوشبخت زندگی کردن را به همه مردم دنیا نشان می دهم

امروز حق الهی خود را که شادی و ثروت است را از کائنات می گیرم.

امروز ردپای خدا را در تک تک لحظه های زندگیم احساس می کنم امروز به کمک و قدرت خداوند همه نشد ها را شد می کنم

امروز در نقش پادشاه عشق و ثروت در دنیا حاضر می شوم امروز مسئولیت تک تک کارهایم را یک تنه بر عهده می گیرم

امروزم را تبدیل می کنم به خارق العاده ترین تجربه زندگی خودم

خیلی قوی و محکم بگویید من قهرمان ثروت و عشق هستم من یک ثروتمند شاداب هستم امروز از آسمان و زمین برایم طلا و شادی می بارد ابر و باد و مه و خورشید و فلک تحت فرمان خلیفه خدا هستند امروز صدای همه موجودات هستی را می شنوم که به من می گویند نترس و حرکت کن.

امروز به تمام توانایی های خود ایمان دارم من به نابعه بودن خودم ایمان کامل دارم من کاری را روی کره زمین انجام می دهم که هیچ کس قادر به انجام آن نیست

همه کائنات در جواب درخواست من جواب بله می دهند خداوند با تمام عظمت خودش عاشق من هست هر لحظه از زندگی من نوازش دستان خداوند است که حس می کنم.

 من دارم لحظه بر آورده شدن هدف ها و خواسته هایم را می بینم من دارم لذت بر آورده شدن خواسته ها و هدف هایم را حس می کنم من به برآورده شدن آرزوهای خودم ایمان کامل دارم

هیچ کس نمی تواند جلوی موفقیت و پیشرفت من را بگیرد قطار ثروت و پیشرفت من با سرعت هر چه تمام تر در حال پیشرفت است.

دوستان و اطرافیان من همه یار و یاور من در برآورده شدن و رسیدن من به هدف هایم هستند من اهدافی جهانی و کهکشانی دارم.

من می خواهم نفر اول دنیا در عشق و شادی باشم کسی که در قلبش خداست جایش همیشه بالاست.

من در راه کمال و سعادت سر از پا نمی شناسم با انرژی پروردگار عزیزم تمام مشکلات را از سر راهم برمی دارم

روز و شب گویم به آوای جلی  یا علی و یا علی و یا علی

من اینقدر بزرگم که همه عوالم در وجود من جریان دارد من خوشبخترین انسان دنیا هستم با شعر و آواز بگویید

ما ز بالاییم و بالا می رویم ما ز بیجاییم و بیجا می رویم

هواپیمای عشق و ثروت ما لحظه به لحظه اوج می گیرد ب سرعت و پیشرفت به زیبا تر شدن انسان ها کمک می کنیم با تمام وجودت صبح اول وقت فریاد بزن

قمر لشکر برانگیزد که خون عاشقان ریزد      من و ساقی بهم تازیم و بنیادش براندازیم

هر لحظه از هر لحاظ در حال پیشرفت هستم با تک تک سلول های وجوتان بگویید ..بهترین و زیباترین موقعیت ها امروز بر سر راه من قرار می گیرند قشنگ بگویید عالی بگویید همه کارهایم به قشنگترین شکل موجود درست شده است تا خدا هست جایی از نگرانی نیست

با خدا هیچ چیز محال نیست همه ماموران زمینی و آسمانی در حال رساندن من به خواسته ها و اهدافم هستند مثل همیشه از جایی که فکرش را نمی کنم برایم کمک می رسد

من به غیب و نیروهای فوق العاده ی غیبی ایمان دارم از دل هر سختی لذت و سعادت را بیرون می کشم.

صبح اول وقت بگو امروز قدر تک تک نعمت هایم را که هدیه های خداوند هستند را می دانم امروز زندگی را باتمام وجود زندگی می کنم امروز به خودم قول می دهم که زیباترین کلمات را جاری کنم امروز به خودم قول می دهم که آرام و مهربان و متین باشم امروز به پروردگار قول می دهم که از لحظه های زندگی خود بیشترین استفاده را بکنم.

صبح اول وقت بگو من عاشق خانواده خودم هستم من عاشق کار و درآمدم هستم من به آسانی آهنربای جذب ثروت هستم بهترین ایده ها انسان ها و افکار به سمت من جذب می شوند با اعتقاد کامل بگویید من امروز به سمت ثروت و پیشرفت به زندگیم خیر مقدم می گویم

امروز در انتظار قشنگترین اتفاق های زندگیم هستم بگو امروز قدر نعمت وجود عزیزانم را می دانم

امروز عزیزانم را با محبت در آغوش می کشم امروز همسر فرزند و عزیزانم را می ستایم

امروز با تمام وجود تمام عشقم را به آنها ابراز می کنم

بکویید خدا را هزار مرتبه شکر که جسم و روح پاکیزه ای دارم بگویید خدا را شکر که زندگیم روز به روز در حال زیبا تر شدن است خدارو شکر که دروازه های ثروت و پیشرفت بر روی من و خانواده ام باز شده است

شما یک سرمایه گذارید که برای خودتان سرمایه گذاری می کنید

به توانایی های خود ایمان دارید

وقتی این جمله ها را به خود می گویید خود را تشویق کرده اید چرا بجای برچسب های بیچاره و بدبخت و … به خود زدن برچسب خوش شانس و قوی و موفق نزنیم

از امروز به بعد خدا را در افکار و گفتار ،رفتارتان بیاورید تا ببینید چقدر خداوند به شما نزدیک است چقدر من و شما را دوست دارد

ببینید که خداوند با تمام عظمت خودش عاشق شماست چقدر از رشد و پیشرفت من و شما لذت می برد امیدوارم از امروز تمام توجه خود را بگذارید روی نقطه های مثبت خودتان و اطرافیانتان امیدوارم از امروز لبخند زدن را جز یکی از اصلی ترین کارهایتان قرار دهید

و این قانون طلایی جهان هستی را هیچوقت فراموش نکنید که حال عالی  اتفاق های عالی  حال بد اتفاق های بد

امیدوارم از امروز به بعد محکم و قوی به خودتان بگویید شما باید همیشه حال عالی داشته باشید تا شاهد اتفاق های حیرت انگیزی در زندگیتان باشید .

همه چیز به افکار تو بر می گردد

نوشته شده توسطفتاحي 21ام بهمن, 1396

این یک راز است شما می توانید آن را باور کنید و می توانید به سادگی از کنار این راز بزرگ بگذرید این رازی است که خداوند آن را در اختیار انسان ها قرار داده است تا بتوانند زندگیشان را دگرگون کنند چون ما وارد عصر طلایی کره زمین شده ایم .

به چه چیزهایی فکر می کنید در طول روز در ذهن شما تصویر چه چیزهایی در حال رفت و آمد است شاید برای شما پذیرش این راز سخت باشد که آینده و شخصیت شما را همین افکار می سازد.

در هزار و چهارصد سال قبل شخصی به نام علی(علیه السلام) پسر ابو طالب از این راز آگاهی کامل داشت و آن را به شاگردان با استعداد خود تعلیم داد و فرمود مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتارت می شود مواظب گفتارت باش که تبدیل به رفتارت می شود مواظب رفتارت باش که تبدیل به شخصیت و عاقبت و آخرتت می شود چقدر زیبا…

مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتارت می شود مواظب افکارت باش سرنوشت شما در دست افکار شماست شما هر لحظه انتخاب می کنید که بهشت، نعمت آسایش، رفاه و ثروت و شادی را ببینید یا جهنم، جهل، خودپرستی ،غم، کینه رنجش

مواظب افکارتان باشید چون تمام بیماری ها از افکار انسانها سرچشمه می گیرد.

 مواظبفکارتان باشید که این افکار حتی قرن ها و قرن ها به صورت امواج در این عالم باقی می مانند و از بین نمی روند و به قول  انیشتین فقط از صورتی به صورت دیگر تغییر می یابند.

مواظب فکارتان باشید این یک قانون است که شما در گرو افکار خودتان هستید شما خود خالق زندگی خود هستید این اراده پروردگار است که شما زندگی خودتان را خلق کنید تقصیر ها را به گردن کسی نیاندازید شما خودت مسئول خیر و شرهای خودتان هستید که وارد زندگیتان شده است ، می شود و تا آخر عمر خواهد شد، شروع کن به اصلاح افکارت

افکار یاس و غم و ناتوانی را به زباله دان ها بسپارید و افکار عشق و امید و پیروزی و تندرستی را جایگزین آنها کنید

با انسان های مثبت اندیش و خوش قلب ارتباط گیرید و از ارتعاش مثبت آنها ارتعاش خودتان را عوض کنید شما باید دست به بزرگترین تغییر زندکیتان بزنید تغییر افکار

بگذارید تا رازی بزرگ را برای شما افشا کنم شما محکوم به زجر و بدبختی و امتحان دادن نیستید شما خالق زیبایی ها و ثروت و پیشرفت هستید خالقیت خود را بپذیرید و آستین ها را بالا بزنید و شروع کنید به خلق یک زندگی رویایی

مواظب افکارت باش…

چطور پیامگیر شماقوی می شود؟

نوشته شده توسطفتاحي 17ام بهمن, 1396

بزرگترین گناه کبیره را بهتون معرفی کنم؟

نا امیدی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند نا امیدی بزرگترین گناه کبیره است

می دانی نا امید ی یعنی چه؟

یعنی من نمی توانم ؛ برای همه شدنی است برای من نشدنی؛ همه شانس دارند و من شانس ندارم ؛ همه پارتی دارند و من ندارم همه عرضه دارند و من ندارم؛ طرف پدر پولدار داره من ندارم؛  به این می گویند نا امیدی و این گناه کبیره است که گاهی همه ما انجام می دهیم و نمی دانیم.

اگر خداوند شما را تنها و بی کس روی زمین گذاشته باشد معنی آن این است که خداوند ظالم است «نعوذبالله »

خداوند ظالم نیست خداوند شما را تنها نگذاشته است قول می دهم همین الان 4الی5 فرشته مهربان را خدا با شما گذاشته است می گویی نه یک دقیقه وقت می دهم4الی 5 انسانی را پیدا کنید که در زندگی شما نقش فرشته داشته اند آمد اند و به شما کمک کردند، پیام رساندند، عشق دادند، شما را درک کردند و برای شما وقت گذاشتند، انرژی گذاشتند، اشتباهات شما را تحمل کردند، اینها همان فرشته های خدایند.

 5تا از این فرشته ها را همین الان نام ببرید..چقدر لذت بخش است که حداقل 5 فرشته داخل زندگی شما بودند که ما به آنها انسان می گفتیم.  این ها در حقیقت فرشته اند در غالب انسان و در لباس انسان ! در اوج تنهایی !!

یادتون هست خداوند دوستی در کنار شما فرستاد؟ آن یکی از فرشتگان مخفی خدا بود آمد و به شما گفت چی شده ؟ چرا ناراحتی براش توضیح دادید  به شما گفت ولش کن بس کن بیا برویم بیرون بگردیم و بعد از برگشت همه چیز را فراموش کردید اینم یکی از فرشته ها بود ..

- بیکاری بله..

- فلان جا فلان شرکت کاری می خواهد میای بریم؟ اینم یکی از فرشته ها بود.

همسرشما یکی از فرشته ها بود

دخترت ،پسرت …..

اگرشما چشم فرشته بین ندارید خدا مقصر نیست شما ندیدید

بجای اینکه شب بروید خانه و فرشته خود  را ببینید و لذت ببرید شروع می کردید به دعوا کردن..  این چیه؟ این چرا اینجوریه؟ این چرا فلان ؟این چرا رفت؟ آن چرا آمد ؟

بابا خدا یک فرشته گذاشته داخل خانه ات قربان صدقه او بروید بوسه اش بزنید در آغوشش بگیرید….

دوباره شروع کنید جنگ بابای شما این را گفت عمه ات آن را گفت  داداشت این را گفت  چرا؟؟؟

چون به ما زندگی با فرشته ها را یاد نداده اند ما بلد نیستیم با فرشته ها زندگی کنیم

در زندگی نه 5 تا بلکه 500فرشته وجود دارند کسایی که به هر نحوی به قوی تر شدن ما کمک کردند

پس هر کس به قوی تر شدن تو در زندگی کمک کر د یک فرشته بود درقالب یک انسان

هر کس که به مهربان تر شدن تو در زندگی کمک کرد یک فرشته بود در قالب یک انسان

هر کس به صبورتر شدن تو در زندگی کمک کرد یک فرشته بود در قالب یک انسان

هر کس به فهیم تر شدن تو در زندگی کمک کرد یک فرشته بود در قالب یک انسان

حالا متوجه شدید چه فرشته هایی از چپ و راست در زندگی شما نازل می شدند وشما خبر نداشتید چقدر فرشته در زندگی شما آمده از این به بعد هم میاید

فکر می کنید خداوند فرشته ها را فقط بر محمد(صلی الله علیه و آله) نازل کرد «انا انزلناه فی لیله القدر و ما ادرئک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملئکه و الروح »

فکر کردید ملائکه فقط بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل شده اند به شما نازل نشده اند خبر های معنوی برای شما نیاورده اند

چه فرشته هایی و در چه مقاطع زندگی وارد زندگیت شدند راجع به آن فکر کنید ؟

می دانید جواب این سوال چقدر مهم است؟

جواب این سوال می خواهد بگوید خداوند هر لحظه در زندگی شمافرشته می فرستد چرا نمی بینید؟!

اگر یک لحظه با یک دوست عشق را تجربه کردید به شما قول می دهم که می توانستید صد بار با او عشق را تجربه کنید اینها فرشته های زندگی شما هستند..

دنبال فرشته می گردید فرشته بال دارد؟؟؟

فرشته پدرت هست فرشته مادرت هست فرشته همسرت هست..

وحی چیه؟ وحی آن کلماتی است که از دهان این فرشته ها می آید و با شما صحبت می کردند

یعنی به ما هم وحی شده؟ بله به شماهم وحی شده است

ببینید چقدرشما ثروتمندید؟

خداوند از همه جهت برای شما فرشته نازل کرده هنوز متوجه نشدید؟

شاید پیش خود قبلا می گفتید فرشته کجا بود الان می فهمید که چه آدم هایی در زندگی شما آمدند که فرشته های خدا بودند پیام های خدا را آورند ..

اگر شما پیامگیرت ضعیف است دیگر مشکل آنها نیستند مشکل شمایید.

بروید و پیامگیر خود را قوی کنید چطور پیامگیر شما قوی می شود؟؟

باعشق

همین الان برای همه آنها دعا کنید ..

خدایا برای همه انسان هایی که در قالب یک انسان ولی فرشته بودند و در زندگی من آمدند برای همه آنها دعا می کنم

آنهایی که به فهیم تر شدن من کمک کردند آنهایی که به صبورتر شدن من کمک کردند آنهایی که به قوی تر شدن من کمک کردند آنهایی که به معنوی تر شدن من کمک کردند آنهایی که به ثروتمندتر شدن من کمک کردند  خدایا برای همه آنها از تو طلب خیر دارم همشون را دوست دارم عشق را نثار قلب پاک همه آنها می کنم خدایا آنهارا هم داخل نور الهی خود حفظ کن  همشون را دوست دارم و برای همشون عشق را می فرستم ..

چی شد طلبه شدم

نوشته شده توسطفتاحي 28ام آبان, 1396

شش ماه دوندگی،هر روز رفتن به یکی از کتابخانه ها ی سطح شهر به دنبال کتاب های منبع، سراغ دوستانی که داخل دانشگاه صنعتی مشغول درس خواندن بودند و پرس و جو برای گیر آوردن جزوه کتاب های ارشد، بالاخره با جمع آوری کتاب ها و جزوه ها برنامه ریزی کردم که هر ساعت و هر روز چه بخوانم تا به هدف خانواده و خودم برسم و بتوانم در بهمن ماه رتبه خوبی در کارشناسی ارشد بیاورم عاشق رشته ام بودم باید به قول یکی از دوستان دانشگاهم کسی که عاشق درسش هست به جایی برسد؛ غرق درس خواندن و کشف رازهای محیط اطرافم بودم(رشته محیط زیست خیلی جالب و قشنگ حیوانات و گیاهان و منابع طبیعی اطراف را می شناساند ) فقط کتابهای زبان تخصصی مانده بود که ترجمه آن با تعداد زیادی دیگشنری نصفه شده بود ؛ خلاصه خواب ، خوراک، مهمانی من شده بود درس، اتاق ، جزوه ….

داخل اتاقم نشسته بودم موزیک های گوشی با صدایی ملایم پشت سر هم خوانده می شد، حوصله ام سر رفته بود، صدای تیک تاک ساعت در اتاق شنیده می شد، دلتنگی و حال و هوای عجیبی داشتم، یکدفعه صدای پیامک گوشی در ذهنم طنین انداز شد, از  افکار ذهنم بیرون آمدم و به سراغ گوشی که زیر جزوها و کتابهای انبوه گم شده بود رفتم ؛ پیامک را خواندم:

«برگزاری کلاس اخلاق پنج شنبه ها در هلا ل احمر» ، مخاطب یکی از دوستان قدیمی و بسیار زرنگ و درس خوان دبیرستانم بود خوشحال شدم دلم می خواست بدانم در این چند سال هر کدام از بچه ها چه شغلی دارند و چه کرده اند خیلی از آنها و اطرافیان و از شهر خودم دور شده بودم  و فقط دوستان خوابگاه و دانشگاه که برایم همیشه غریبه بودند را بیاد می آوردم. با پیامک خوش و بشی کردم و قرار شد پنج شنبه با چندین نفر از دوستان آن سالها در کلاس حاضر شویم .

پنج شنبه شد وارد هلال احمر شدم، نمی دانستم کجا بروم، روبروی درب ورودی، اتاق مدیریت بود،به آنجا رفتم و سراغ کلاس را گرفتم،کلاس داخل حیاط برگزار می شد اتاقی کوچک که صندلی های درهم و برهم ظاهرش را بهم ریخته کرده بود و گرد و خاک زیادی روی آن ها نشسته بود، وارد کلاس شدم 10-15 نفر از چهره ها ی قدیمی را دیدم شادی عجیبی در دلم یافتم. با همه آنها مصافحه کردم و راجع به احوالشان و کلاس سوالاتی نمودم ، همه آن 10-15 نفر از اهداف و اوضاع خود و کلاس جدید تعریف های زیادی نمودند؛  دل تو دلم نبود منتظر بودم استاد تشریف فرما شوند و کلاس شروع شود. غرق در گرداب فکرهایم بودم که استاد وارد کلاس شد و شروع کرد بعد از سلام و احوالپرسی  مشخصات و تحصیلات بچه ها را پرسیدن و بعد از اطلاع از آن کلاس را با موضوع معرفت نفس با کتاب آقای طاهرزاده آغاز کرد.

چه موضوع عجیبی تا به حال با آن قرین نبودم موضوع زندگی من غیر از این عنواین بود.

استاد از کتاب آقای طاهرزاده، شروع کرد خواندن و توضیح دادن من هیچ سر در نمی آوردم در عالم خودم بودم به بقیه نگاه می کردم چقدر دوستانم جلوتر از من هستند ! یعنی من با بقیه فرق دارم! چرا من متوجه نمی شوم ! چقدر استقبال می کنند! چقدر سوال در ذهنشان هست! این چه سوالاتی است که می کنند! چرا تا به حال به این جنبه از زندگی نگاه نکرده بودم …..

کلاس تمام شد و من هنوز مات و مبهوت در صندوقچه بهم ریخته ذهنم بودم آخر چند ماهی بیشتر نگذشته که اتفاقات غریب و زیادی برایم افتاده بود از طرفی پدرم فوت شده بود از طرفی برادرم تازه ازدواج کرده بود و از طرفی تازه فارغ التحصیل شده بودم و از دوستانی که 4 سال داخل خوابگاه زندگی کرده بودم جدا شدم و این بار روبرویی با موضوع جدید معرفت نفس!!

بغض گلویم را گرفته بود از دوستان جدا شدم و به منزل برگشتم در عالمی عجیب گم شده بودم و همه ذهنم درگیر بود با اینکه هیچ از کلاس اخلاق نفهمیدم ولی جاذبه ای هر هفته من را به سمت کلاس می کشید روزهای هفته صبح ها به کلاس کامپیوتر و بعد ظهر در کافینتی مشغول کار بودم و تمام این مدت ذهن من درگیر کلاس اخلاق بود، من که هستم ! زندگی من کجا قرار دارد!؟ چرا من ، من خودم را تا به حال حس نکرده ام؟

در یکی از این روزها که از کلاس کامپیوتر بر می گشتم  زن برادرم با من تماس گرفت : کسی را می شناسی داخل هلال احمر بتوانم کلاس نهضت را آنجا برگزار کنم؟ جرقه ای در ذهنم خورد استاد کلاس اخلاق !!دیده بودم که احترام خاصی به ایشان می گذارند شاید بتواند سفارش بکند و کار زن برادرم را حل نماید.

بله می شناسم صحبت می کنم و خبر می دهم چند دقیقه بعد از قطع تماس ، با ایشان تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم و ایشان نیز بدون اینکه معطل کند هماهنگی لازم را انجام داده و کلاس را آماده کردند. بعد از 5-6 دقیقه با من تماس گرفتند و خبر را دادند خیلی خوشحال شدم از این همه مهربانی و کمک؛ و تشکر زیادی کردم خواستم تماس را قطع کنم که پرسیدند یک سوال؟؟!!!

- از این چند هفته برگزاری کلاس توانسته اید استفاده کنید؟ آیا برای شما مفید بوده؟

 وای چه سوالی ؟ حالا چه به ایشان بگویم؟ آخر من که… بعد از چند دقیقه تامل.. بله استفاده کردم منتهی کمی درگیر کار بوده ام نتوانستم تمرکز کنم و آنها را عملی کنم.

- من می توانم  پاسخگوی شما باشم هر سوالی داشتید در خدمتم.

چشم حتما

 نمی دانستم تماس گوشی را چطور قطع کنم داخل اتوبوس، در راه برگشت از کلاس، خسته، مبهوت و گیج تا به خانه برسم همه ذهنم پر از صدای ایشان بود، هیچ کدام از آدم های اطرافم را نمی دیدم ..چکار کنم ؟ چه بگویم؟ از کجا شروع کنم؟ من سوالی ندارم؟ مگر آدم بیکار است که سوال های چرند و پرند من را جواب بدهد اینقدر آدم ها گرفتار زندگی و کار و…خود هستند…

غرق در ذهن و افکارم بودم که با صدای پیامک از آن خارج شدم .

- من آماده خدمت به شما حتی به صورت شخصی هستم .

 مگر می شود استادی با این همه مشغله پیگیر من باشد و منی که هیچ نمی دانم .

به خانه رسیدم، کیف و لباسم را گوشه ای از اتاق رها نمودم، موزیک گوشی را روشن کردم فوق العاده بهم ریخته وارد اتاق خودم شدم و شروع به گریه کردم، نمی توانستم با کسی صحبت کنم در افکار ذهنم پر از گم شدن و تنهایی بود، مدام پیام ها ادامه داشت.

- تلفنی، پیامکی، حضوری، هر طور که باشد با تمام وجود در خدمتم.

 خدایا این چه شخصی است؟ مگر من هم آدمم؟ خدایا باورم نمی شد این همه به من نزدیکی و چقدر من کوچک و تو بزرگی!

بعد از چند ساعت تصمیم گرفتم و جوابشان را دادم .ممنون ولی من به یک همراه نیاز دارم اگر می توانید باید قدم قدم با من بمانید.

- چشم حتما..ولی باید شما را ببینم و با هم برنامه بریزیم ….

باورم نمی شد قبول کردند! یک استاد با این همه دغدغه!!

فردای آن روز قرار گذاشتیم و داخل هلال احمر حضورا همدیگر را ملاقات کردیم ، انسانی پر از حس خدا، اصلا انگار چندین سال است که من را می شناسد، چقدر مهربان ، بدون آنکه من را قضاوت کند با من همراه شد و تمام دو ساعتی که کنارشان بودم از خدا، محبت خدا و عالم پر از خدا صحبت می کردند و من در این مدت فقط گریه می کردم چشمانم قرمز قرمز مثل یک کاسه پر از خون شده بود دلم نمی خواست هیچ کس را ببینم، ولی مجبور بودم به محل کار خودم بروم و چقدر خوب که آنجا تنها بودم  و تمام مدتی که در اینترنت گشت می زدم تک تک صحبت ها و کلماتشان برایم تداعی می شد.

و باز هم پیامک: صحبت های من چقدر تاثیر داشت؟ دوست دارید با من ادامه دهید؟ می توانم همراه خوبی شوم؟ من را قبول می کنید؟

خدایا مگر می شود این همه بنده ای از تو مهربان و دستگیر باشد ،شاید این یکی از فرشته های آسمانی توست..

بله من حاضرم از گناهانم شروع می کنم که تک تک آنها نابود شوند و من هم یک سوگولی خدایم شوم

-  حتما ولی گناهانت را به من نگو و برای خود بنویس…فقط بگو از چه موضوعی شروع کنیم..

از شب شروع شد هر ساعت یک پیامک؛ با مضمون گناه، حاوی حدیث، عوارض و حسنات ، صبح، ظهر، شب، داخل کلاس، اتوبوس، خانه وهمه جا و همه جا …تمام ذهنم درگیر کاوش در خودم بودم و اینکه چه سوالی دارم و چه کنم تا ترک کنم و انگار این فرشته مهربان بدون اینکه بگویم جواب سوالات ذهنم را یکی یکی می گفت حتی نصفه شب ..پر از نیاز و پر از شوق به خدا شدم زندگیم تازه شروع شده بود چه دنیای قشنگی …

وقتی تصمیم می گرفتم گناهی را نکنم چیزهای عجیب و غریبی به من نشان داده می شد که می خواستم بال در بیاورم، وای خدای من وقتی می گویی من از رگ گردن به تو نزدیک ترم این باور نکردنی است و فوق تصور من است.

استادم وبلاگی داشت که مطالب خود را در آنجا می گذاشت وقتی فهمید من به کامپیوتر و اینترنت مسلط هستم آدرس وبلاگ خودشان را به من دادند؛ چه نوشته های قشنگی همه ی آنچه دنبالش می گشتم چقدر ذوق کرده بودم چه تبلغ قشنگی ، چقدر بروز، اصلا باورم نمی شد با همه آنچه از طلبه در ذهنم بود متفاوت بود؛ طلبه و وبلاگ ، طلبه و این همه مهربانی، طلبه و….تصمیم گرفتم من هم وبلاگی داشته باشم و بالاخره هم موفق شدم در بلاگفا وبلاگی ساختم و نامش را «حس تازگی»گذاشتم چه حس قشنگی حس تازه متولد شدن..

دیگر کمتر سراغ گناه می رفتم و همه اطرافیان تغییر ات را در من دیده بودند، آدمی با آن همه غرور و بدون هدف یکدفعه فروریخت و وارد جهان تازه ای شد به رنگ خدا ، پر از هدف و پر از حس تازگی دیگر کمتر سراغ فرشته خدا را میگرفتم  تصمیم داشتم بخاطر پیداکردن جواب سوالاتم و هدف هایم و یادگیری هر آنچه برای این مسیر لازم است علی الرغم میل باطنی و مخالفت اطرافیانم، وارد حوزه شوم که بعد از دادن کنکور کارشناسی ارشد اوایل اسفند ماه و با دیدن تابلو و بنرهای ورودی و ثبت نام جدید حوزه ها  در سطح شهر که از قضا در روز تولدم بود،رفتم و ثبت نام کردم. زندگی من با تحصیل در حوزه علمیه شروع جدیدی گرفت پر از حس خدا و پر از امید به سوی دستیابی رضایت محبوب درس در حوزه را شروع کردم ….

 

                                                                                         و من الله توفیق

 

 

 

سم سفید

نوشته شده توسطفتاحي 12ام اسفند, 1395

شکر سفید از ترکیب عصاره طبیعی نیشکر که شکر سرخ نام دارد و چون شکر سرخ  دارای رطوبت وچسبندگی است و رنگ تیره ای دارد با برخی مواد دیگر که موجب سفتی.درخشندگی وسفیدی وحالت بلورین آن میشودترکیب میشود تا جذابیت بیشتری برای مردم داشته باشد.
جالب است بدانید، شکر قهوه ای درست است از شکر سفید برای مصرف بهتراست، اما برای قوام وعدم چسبندگی شکر قهوه ای به آن موادی اضافه میکنند که مصرف آن نیز پیشنهاد نمیگردد.

مخلوط کردن کریستال‌های شکر سفید با مقادیری از ملاس محلولی را تولید می‌کند که شکر قهوه‌ای نام دارد که بعد از فرآیند خشک کردن، کریستال‌های شکر قهوه‌ای تولید می‌شوند.

شکر قهوه‌ای به صورتی طبیعی‌تر تولید می‌شود. به گونه‌ای که با افزودنی‌های صنعتی مانند دی اکسید گوگرد، فسفریک اسید، کلسیم هیدروکسید و کربن اکتیو
غنی نمی‌شود. درحالی‌که برای تولید شکر سفید از این مواد استفاده می‌شود.(دقت شود)

پس شکر قهوه ای از شکر سفید بهتر است و بجز کریستالهای شکر سفید که به آن اضافه میشود مواد دیگری به آن اضافه نمیشود و از نظرکالری نیز کالری کمتری نسبت به شکرسفید دارد وکم ضررتر است بالاخص آنکه فرآیند فرآوری آن طوری است که مانند شکر سفید ارزش غذایی آن از بین نمیرود.

در هرصورت اضافه نمودن کریستال به شکر قهوه ای نیز خالی از ضرر نیست وشکر سرخ سالمتر از شکر قهوه ای میباشد.
همچنین است در خصوص قند رایج بازاری که از عصاره چغندر قند بوجود می آید ولی بجهت مردم پسند کردن آن به آن موادی اضافه میکنند که برای سلامتی انسان مضر میباشد.

هرچند گاها شرکت های مختلف تولید کننده شکر از چغندر قند عصاره آنرا می گیرند وبعد به اسم شکر میفروشند یا مثلا قندهای حبه ای بازار که از شکر فراهم شده را به اسم حبه قندمربعی عرضه میکنند.

ب:شیرین کننده های غیرطبیعی
 شیمیایی که باروشهای مختلف آزمایشگاهی وسنتز بدست می آیند.
مانند آسپارتام.ساخارین و…

برای ماده شیرین کننده مصنوعی  آسپارنام – قند مصنوعی- ۹۲ مورد عوارض جانبی دیده شده است!!!!.

 رقمی که بیشتر فرا واقعی به نظر می آید اما واقعی است. این ماده به خاطر حل شدن در مایع به همه بافت های بدن وارد شده و در بعضی از بافت ها رسوب می کند. عوارض این ماده به گونه ای است که گاها موجب تغیرات در ژنتیک فرد همه می شود. در مادر باردار مصرف نوشابه های رژیمی و مواد غذایی حاوی اسپارتام  مثل انواع آدامس بدون قند و یا شکلات های مخصوص دیابتی ها می تواند عوارض غیر قابل برگشتی در جنین ایجاد کند.

عوارض اسپارتام در چشم:
نابینایی در یک یا هر دو چشم
کاهش دید و یا اشکالات در چشم نظیر دید تار و مبهم ، کاهش دید شب
درد در یک یا هر دو چشم
کاهش اشک
ایجاد اشکال با لنز های تماسی

عوارض اسپارتام در گوش:
وزوز گوش، یا همهمه و صدای زنگ در گوش
عدم تحمل شدید به صدا
اشکال علامت دار در شنوایی

عوارض اسپارتام در سیستم عصبی:
حملات صرع
سردرد، میگرن
گیجی ، بی تعادلی، کاهش حافظه ، و پریشانی خاطر ،خواب آلودگی
بی قراری و بیش فعالی شدید، لرزش اندام انتهای – ترمور- شدید
دردهای غیر معمول در صورت

عوارض اسپارتام در روانی:

افسردگی شدید، بی قراری و تحریک پذیری، اضطراب
تغیرات شخصیت
بی خوابی های شبانه

عوارض اسپارتام در قلب و ریه :
طپش قلب و افزایش ضربان
افزایش فشار خون به تازگی

عوارض اسپارتام در سیستم گوارشی :
تهوع ، اسهال که گاهی همراه خون است
دردهای شکمی
درد هنگام بلع

عوارض اسپارتام در پوست :

Skin and Allergiesخارش بدون ضایعه های بثوری (Rash)
حساسیت های دور لب و دهان
کهیر و واکنش حساسیتی شدید تر مثل حمله های استمی

عوارض اسپارتام در سیستم غدد درون ریز

در مسمومیت با آسپارتام می تواند علایم دیگری هم دیده شود که مرگ انتهای آن است.

کافیست بدانید آسپارتام 2000بار شیرین تر از شکر است وشما با یک قاشق مرباخوری از آسپارتام مقدار زیادی از آب را میتوانید شیرین کنید اما چه شیرینی مرگباری!!
حالا میدانید چرا استفاده از شیرین کننده های مصنوعی برای تولیدکنندگان به صرفه تر میباشد؟؟

فقط می توانم بگویم که اگر بر روی نوشیدنی و غذایی نوشته شده بود، بدون شکر به آن فکر نکنید. بگذارید و بگذرید.

ساخارین.ساکروالوز.آلیتام.سیکلامات هم انواع دیگری از شیرین کننده های مصنوعی هستند.

 

منبع
آموزشکده تخصصی طب سنتی اسلامی 

 

روش هايي ساده براي خارج شدن از افسردگي

نوشته شده توسطفتاحي 8ام اسفند, 1395

- بدانيد شما تنها نيستيد. از پنجره بيرون را نگاه كنيد. از هر ٥ نفر، يك نفر مانند شماست

 ٢- بدانيد آدم هاي شاد هم برخي مواقع افسردگي را تجربه مي كنند.

٣- از كمك حرفه اي استفاده كنيد.

٤- از داروهاي ضد افسردگي تحت نظر روانپزشك استفاده كنيد.

٥- نقاشي كنيد.

٦- ظرفي از ماسه تهيه كنيد و با آن بازي كنيد.

٧- آزمايش خون بدهيد و در صورت نياز، از مكمل آهن و ويتامين D استفاده كنيد.

٨- براي رفع بي خوابي شكر، نوشابه، قهوه و كافيين را ٦ ساعت قبل از خواب متوقف كنيد و نوشيدني هاي گياهي استفاده كنيد.

9- گريه كنيد.

١0- از دوستاني كه افسردگي شما را نمي پذيرند و انتقاد مي كنند دوري كنيد .

١1- با احساس افسردگي خود صحبت كنيد و ببينيد به شما چه مي گويد. همين گفتگو راه حل خروج از افسردگي را به شما خواهد داد.

١2- لباس هايي بپوشيد كه به شما اعتماد به نفس و عزت نفس بيشتري مي دهند.

١3- از فيلم، سريال و كتاب هاي درام دوري كنيد.

١4- تمرين هاي ورزشي كوچك و كوتاه انجام دهيد.

١5- نظر ديگران مهم نيست. شما بيمار رواني نيستيد فقط افسرده هستيد.

١6- خود را ببخشيد و با خود مهربان باشيد.

 

 

منبع: @slamati20taksoo

سیاست‌های صهیونیستی سازمان بهداشت جهانی

نوشته شده توسطفتاحي 8ام اسفند, 1395

ماموران بهداشت با این موارد برخورد می‌کنند:

پخت نان در تنورگلی
پخت کباب روی ذغال
مصرف پیاز در رستوران ها
استفاده از نمک طبیعی دریا
شیر طبیعی ماست بندی
تولید و ارایه آرد کامل سبوسدار
حجامت کردن و آموزش آن
فروش روغن حیوانی
فروش شکر سرخ نیشکر
و…. هر غذا و داروی سالم و مفید

✡ ولی ماموران بهداشت با این موارد برخورد نمی‌کنند:

تولید و فروش سیگار
تولید و فروش چیپس
تولید و فروش پفک
تولید و فروش پاستیل
تولید و فروش نوشابه
تولید و فروش ساندیس
تولید و فروش سوسیس
تولید و فروش کالباس

و…هزاران غذا و داروی مفید و مضر

 

 

 منبع: خبرگزاری طب اسلامی


‍ کانال رسمی استادطالقانی
tlgrm.me/ostadtaleghani
سایت رسمی استادطالقانی

www.ehyayetebeslami.com

*بوی عطر هدیه*

نوشته شده توسطفتاحي 28ام مهر, 1395

وارد صحن قشنگ آقا شدیم انگار که همه خستگی راه یکدفعه از بدنمان بیرون آمد و جان تازه ای گرفتیم دم کفشداری صحن با صفای آقا ایستادیم قراری بگذاریم برای برگشت به منزل مامان درحالی که به گنبد طلایی که با افتادن نور خورشید در آن تلالوش دو چندان شده بود و نورش چشم هارا به خود خیره می کرد گفت یا امام رضا ای خدا به اندازه چند دانه از برنج های نذری آقا را نصیبمان کن به همدیگر نگاهی کردیم لبخندی زدیم و جدا شدیم به سمت پنجره فولاد روی فرش های بزرگ صحن که هرم گرما از آن به سمت بالامی آمد حرکت کردم هر قدمی که برمی داشتم احساس سبکی در وجودم داشتم به پنجره رسیدم به آقا سلامی دادم و ایستادم قسمتی که پنجره در آن قرار داشت را با میله آهنی بزرگی به دو قسمت خواهران و برادران تقسیم کرده بودند در کنار محوطه خواهران قسمتی را اختصاص به بیماران داده بودند هرکس التماس گونه کوله بار غم هایش را برای حضرت باز میکرد یکی زیر لب زمزمه ای می کرد به سینه اش می زد یکی به پنجره چشم دوخته بود و از گوشه چشمانش اشک روی گونه طفلی که در دامانش خوابانده بود چکیده می شد چند تایی هم با کتابچه های دعایی که در دست داشتند دعا می کردند عده ای هم با طنابی که یک سرش به پنجره و سر دیگرش به بیمارشان بسته شده بود نشسته بودند و گریه می کردند خجالت کشیدم چیزی از آقا بخواهم نمی دانستم چه دعایی کنم نگاهم در لابلای جمعیت و پنجره قشنگ اقا چرخ می خورد که ناگهان به خانمی که در بین بیماران بود جا ماند به من اشاره ای کرد گمان کردم اشتباه می کنم ولی باز هم نگاهی بمن کرد و صدایم کرد از لابلای جمعیت خودم را به او رساندم ..دستت را جلو بیاور تعدادی دانه شمار نذری در کف دستم ریخت با تعجب نگاهی به او کردم و با اصرارش دستم را داخل جیبم پنهان نمودم هنوز بوی عطر نذری روی دستانم بود در حالی که بهت زده بودم از جمعیت بیرون آمدم مات و مبهوت به گنبد و گلدسته ها نگاه می کردم و اشک از چشمانم جاری شده بود به یاد جمله ای افتادم
«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»1 اشک هایم بیشتر شد و دعایی از ته دل نمودم «اللهم عجل لولیک لفرج»


1- غافر آیه 60

بدرقه شهدا از زایرکربلا

نوشته شده توسطفتاحي 9ام مهر, 1395

15روز دیگر مانده بود تا دیدار معشوق خیلی زود تصمیم گرفتیم راهی شویم روز رفتن فرا رسید صبح زود با استرس از خواب بیدار و راهی حوزه علمیه شدم داخل مدرسه که شدم مستقیم به دفتر اداری رفتم تا جریان دعوت شدنمان را تعریف کنم و حلالیت بطلبم حاج خانم ناصری از من خواستند تا اگر شهیدی را می شناسم معرفی و همراهیشان کنم تا از آنها عیادت کنند قبول کردم به شرطی که اول بروم و ثبت نام خودمان را برای سفردر یکی از دفاتر زیارتی قطعی کنم قبول کردند از بچه ها خداحافظی کردم و از مدرسه خارج شدم خیلی گشتم تا دفتر زیارتی را پیدا کنم که جا داشته باشند بالاخره پیدا کردم وقتی ویزاها یمان را را به مسئول دفتر زیارتی دادم گفتند فقط جای 2نفرهست خیلی ناراحت شدم باید از بین خودمان 3تا(من و مامان و آجی) یکی نمی رفت تو این فکر بودم که گفتند می توانید هر 3 نفر بیایید ولی یک نفرباید کف اتوبوس بنشیند قبول کردم هزینه را دادم و با کلی ذوق ثبت نام کردم و برگشتم 2،3 ساعت گدشته بود در مسیر برگشت صدای تلفن همراه در آمد وقتی به صفحه گوشی نگاه کردم اسم حاج خانم بود تو چند ثانیه ای که به موبایل نگاه می کردم فکرهای زیادی از ذهنم گذشت«حتما می گویند که چرا دیر کردی؟؟ یا اینکه نمی خواهد اصلا برویم !!و ….» بالاخره جواب دادم بهم گفتند ما راه افتادیم شما هم اگر کارتان تمام شده برویم سمت منزلشان تاکسی گرفتیم که زودتر برسیم هنوز تلفتنم را قطع نکرده بودم همانجا پشت چراغ قرمز ایستادم دستم را بلندکردم  تا تاکسی ای بگیرم (صدایشان درست نمی آمد و اشتباه شنیده بودم ) گفتم چشم و تلفتنم را قطع کردم ماشین شخصی ایستاد جلوی پاهام سوارشدم هیچ کس داخل ماشین نبود راننده حالت های عجیبی داشت حس بدی  داشتم اصلا ازمن نپرسید که کجا ببرم چشمانش از حدقه بیرون زده  و قرمز شده بود بی مهابا حرکت می کرد و اصلا به علائم رانندگی و مسافرها که داخل خیابان دست بلند می کردند  توجهی نداشت  ترس همه وجودم را فراگرفت مانده بودم چکارکنم هزار تا فکر از سرم گذشت که یکدفعه تلفنم زنگ خورد اصلا ندیدم کی هست زود جواب دادم حاج خانم بود صدای گوشی زیاد بود

کجایی خانم …..پس نمی بینیمتون ؟!

درحالی که صدای من درحال لرزیدن بود  جواب دادم با تاکسی شخصی یک پراید سفید دارم میام

ما پشت سرشما بودیم ما را ندیدی؟آن آقا کی بود که شما سوار ماشینشان شدید؟

با صدای بلند گفتم پشت سرم  داخل کدام ماشین هستید؟!! دارید من را می بینید راننده زد روی ترمز و قفل درها را باز کرد نفهمیدم چطوری از ماشین پیاده بشوم و دویدم سمت ایستگاه اتوبوسی که پایین تر از ماشین بود دنیا دور سرم چرخ می خورد اصلا متوجه نمی شدم که کجا ایستادم و دارم چکارمی کنم؟!

یعنی آن آقا کی بود؟ چرا من را سوار کرد؟! چه اتفاقی می خواست بیافته؟!

با صدای بوق از جا پریدم  به خودم آمدم تاکسی بود که جلوی پاهام نگه داشته بود داخل آن را نگاه کردم حاج خانم بودند و چند نفر دیگه همراهان باخوشحالی سوار شدم شوکه شده بودم در طول مسیر که با من صحبت می کردند اصلا متوجه نمی شدم وقتی رسیدیم منزل شهید محمد علی حیدریان با دیدن پدرشان که فراموشی گرفته بودند و خانواده از آن پرستاری می کردند منقلب شدم  و تا آخر جلسه فقط گریه می کردم مطمئن بودم که شهید از من مواظبت کردن قبل از عیادت از پدر و مادرشان از من تشکر کردند بعد از جلسه آمدم خانه تا به سرعت آماده بشویم  قرار بود دم عصر حرکت داشته باشیم زود ناهار را خوردیم کوله پشتی ها را آماده کردیم و رفتیم محل قرار.

 در محل قرار مرد و زن، بزرگ و کوچک با کلی لباس های گرمی که پوشیده بودند که حتی بعضیشان فقط چشمهایشان از زیر شال و کلاهی که کرده بودند مشخص بود و مدام درجا می زدند تا گرم بشوند ، عده ای مشغول صحبت بودند عده ای خندان بودند و چشمهایشان از خوشحالی برق می زد ، عده ای هم یک گوشه ای از خیابان کنار در مسجد  ایستاده بودند و نگاه به آنها می کردند و اشک از گوشه چشمهایشان سرازیر می شد خبر آوردند که اتوبوس پنچر شده و 2،3 ساعتی دیر می آید یه عده ای رفتند داخل مسجد ی عده ای هم نشستند گوشه خیابان کنار جوی های آب و ما هم وسط جمعیت ایستاده بودیم هوا خیلی سرد شده بود خانمی از گوشه در مسجد به طرف ما آمد و به من گفت بیا برویم خانه ما تا من گرمتان کنم قبول نکردم و تشکر کردم  و به صحبت های خودم با سحر ادامه دادم از سرما شالم را تا زیر چشمهایم کشیده بودم هیچ جای دیگه جز چشمهای من پیدا نبود 10 دقیقه ای گذشت دوباره آن خانم آمد به سمت ما کمی ایستاد و من را قسم داد تو را به خدا بیایید ببرمتان خانه خودمان به شما شام بدهم بخورید

حاج خانم گل ممنونم. نمیایم آخر من شما را نمی شناسم همین جا راحتم کجا بیایم نگاهی به من کردند ناراحت شدند و رفتند

سحر چرا این خانم گیر داده به من؟!

نمی دانم خاله راست می گویی؟1 نگاهمان دوخته شد بهم و خندیدیم و دوباره به صحبت ادامه دادیم

 کاروان زیارتی سفارش شام از رستوران داده بودند شام را آوردند همه وارد مسجدی که ورودی خیلی زیبایی داشت با کاشی های بوته جوقه ی آبی روشن اطراف درب ورودی  و یک حوض بزرگ وسط حیاطش اطرافیان محل می گفتند قبلا مسجد محل  پدر آیه الله ناصری بوده ، شدند من بیرون با چند نفر دیگر ماندیم  دم درب ورودی ایستاده بودیم که سر و کله ی همان خانم دوباره پیدا شد آمد سمتم و کوله پشتی من را برداشت و رفت دویدم به سمتشان حاج خانم کجا؟؟

بیا برویم عزیزم !

کجا بیایم من را از کجا می شناسید؟

بیایید برویم از برادرتان اجازه گرفتم ؟بدو بیا دنبالم !از داخل مسجد باید رد بشویم ؟!آخر کجا بیایم  اسم شما چیه؟ بیایید من مادر آقا جوادم!

آقا جواد! کی هست؟!

به ذهنم رسید مدیرکاروان اسمشان این بود در مسیر مسجد از دور برادرم را دیدم  آن خانم لحظه ای ایستاد و گفتند من خواهرتان را بردم برادرم از آن خانم تشکر کردند رسیدم به برادرم از من رد شدند مطمئن شدم و دویدم به دنبال آن خانم چقدر تند تند حرکت می کرد رسیدم به ایشان کوله پشتی را گرفتم و شروع کرد به تعریف که چند ساعت ایستادم دم مسجد ، دوست داشتم من هم بیایم کربلا ، و…

رسیدیم دم خانشان وارد خانه شدیم خانه قدیمی بودکه موزاییک های کف حیاط یکی یکی کنده شده بود و زیرش خالی شده بود با ترس قدم بر می داشتم خیلی سردم بود دوید در اتاق را با چند لگد بازکرد ، لامپ های اتاق را روشن کرد  خشکم زده بود هر جایی از اتاق را که نگاه می کردی یک چیزی افتاده بود شلوار،پشتی، پرده های کنده شده و نیمه آویزان،پتوو….

اینجا کجاست؟ این خانم کیه؟

دوید به طرفم کمکم کرد تا کوله پشتی ام را در آوردم بردم به طرف بخاری و بخاری را تا ته بالا کشید پتو آورد و دور تا دور من کشید و انداخت روی شانه هایم و رفت داخل آشپزخانه که در گوشه سالن بود و با دیوارهایی احاطه شده بود و داخلش مشخص نبود خیلی زود چایی دم کرد و آورد

بخور عزیزم یک لیوان چایی داغ و تازست همین الان دم کردم تا گرم بشوید.

دوباره دوید داخل آشپزخانه ؛با صدای بلند ، ته غذای امشب ما هست عدس پلو امیدوارم دوست داشته باشید الان برایتان گرم می کنم برای پسرم گذاشتم دم مسجد ایستاده بود جوادم رامی گویم ولی الان شما بخور عزیزم؟! آخر مگر من کی هستم چکار کردم برای شما ؟! اوضاعمان خیلی بد شده بچه هایم مریضن چند سال هست بیمار و بیکار شدیم دلمان برای آقا تنگ شده خوشبحالتان که زائرید….

ظرف غذای گرم و پارچ اب و یک کاسه ماست داخل سینی گذاشت کنارم.. ظرف شام کاروان روی دستهایم بود اصلا حواسم نبود یکدفعه دیدمش؛ نه حاج خانم ممنونم شما بفرمایید شام من هست خیلی هم زیاد اصلا شب ها زیاد شام نمی خورم خجالت کشیدم تنها چیزی که ان موقع داشتم همین شامم بود که می توانستم کمک کنم یک کمی از شامم را خوردم و بقیه را با اینکه گرسنه بودم کنار بخاری گذاشتم  ..بعد از شام تلویزیون را روشن کردند فیلم سینمایی از دوران جنگ بود با هم دیدیم یخ بدنم تازه کمی آب شده بود آخرهای فیلم بودکه اسرا اسیر شدند تلویزیون را خاموش کردند

تعجب کردم !!حاج خانم جای حساس فیلم بود چرا خاموش کردید دوست نداشتید؟ نگاهی به من کردند و سرشان  را زیر انداختند و رفتند داخل اتاق وقتی برگشتند قاب عکسی که در دستشان بود گذاشتند  داخل دستهای من و نشستند زل زدند به من قاب عکسی قدیمی از پسر جوان بود .

مادرم بهش وابسته بود تکیه گاه همه خواهرها و امید همه داخل خانه ما آخرین باری که از جبهه آمد از همه حلالیت طلبید گفت آقا آمده به من گفته آماده باش باید بیایید پیش ما رفت و آخرین باری بود که دیدمشان یک سال بعدش هم مادرم از دوری ایشان فوت شد اشک از چشمهای جفتمان سرازیر شده بود و هق هق هر دویمان در آمده بود که یکدفعه تلفنم صدایش در آمد برادرم بود پاشو بیا بدو داریم میرویم جاماندی!! پریدم ازجا تشکر کردم دوباره  کوله من را برداشتند و تا دم ماشین بدرقیمان کردند موضوع را با برادرم در میان گذاشتم اصلا آن خانم را نمی شناخت و پسرشان را با مدیر کاروان که تشابه اسمی داشتند اشتباه گرفته بود و خیلی ترسید ولی بعد ازتعاریف من از خانم تشکر کردند و ما راه افتادیم در تمام مسیر وجود هر دو شهید را حس می کردم واقعا شهیدان زنده اند و من همیشه خادمشان خواهم بود.

 

زنِ هوشمند، مرد را اداره می‌کند

نوشته شده توسطفتاحي 20ام دی, 1394

زن باید ضرورتهای مرد را درک کند و بر او فشارِ روحی و اخلاقی وارد نسازد. کاری نکند که او در امر زندگی مستأصل شود و خدای ناکرده متوسّل به راههای خلاف و نادرست شود. باید او را به ایستادگی و مقاومت در میادین زندگی تشویق کند و اگر چنانچه کار او مستلزم این است که مثلاً نمی‌تواند یک مقداری به وضع خانواده رسیدگی کند، این را مرتّب به رخ او نکشد…
اگر مرد خانه، فعالیتی چه علمی و چه جهادی و سازندگی و چه برای کسب روزی و چه برای کارهای عمومی دارد، زن سعی کند فضای خانه را برای او مساعد کند که او بتواند با روحیه‌ی خوب سرکار برود و با شوق به خانه برگردد

همه‌ی مردها دوست دارند وقتی وارد خانه شدند، خانه به آنها آرامش و امنیّت بدهد و احساس راحتی و آسودگی کنند. این وظیفه‌ی زن است…

زن یک وظایفی دارد که عاقلانه باید آن وظایف را تشخیص دهد. زنها بدانند که اگر زنی، عقل و هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد. درست است که مرد از لحاظ هیکل قوی‌تر است، امّا خدای متعال طبیعت زن را طوری آفریده که اگر زن و مرد، طبیعی و سالم باشند و زن عاقل باشد، کسی که در دیگری بیشتر نفوذ دارد، زن است که البته با زرنگی به خرج دادن و رندی کردن و تحکّم و زورگویی نمی‌توان به آن رسید. بلکه با ملایمت، استقبالِ خوب، خوشرویی، یک مقدار تحمل کردن ـ البته اندکی؛ خیلی هم لازم نیست تحمّل کند ـ که خدای متعال در طبیعت زن، این تحمل را قرار داده است … زن باید با شوهر خود این طور برخورد کند …

بعضی از زنها نسبت به مردها سخت گیری می‌کنند. مثلاً باید این را حتماً بخری! باید این جور خانه‌ای حتماً فراهم کنی! فلان کس این طور خریده، من اگر نخرم مایه سرشکستگی می‌شود. با این حرفها شوهر خود را اذیت می‌کنند که این درست نیست.[1]


پی نوشت :
1. مطلع عشق(گزيده‌اي از رهنمودهاي حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي به زوج‌هاي جوان)، ص99

 

ترک اعتیاد به اینترنت

نوشته شده توسطفتاحي 9ام دی, 1394

طبعا هر عمل و رفتاری یا مبتنی بر اصل جلب مصلحت و منفعت است و یا مبتنی بر دفع مفسده و ضرر. به این منظور لازم است:


1- با توکل به خدای بزرگ ” من میتوانم ” را شعار خود قرار دهید و از تلقین منفی خودداری نمایید.
2- با برنامه ریزی و کمک گرفتن از دیگران، دیگر کارهای مورد علاقه را پیگیری کنید. کارهایی که علاوه بر جذّابیت زمینه حضور شما را در فضای بیرون از منزل بیشتر کند.
3- سعی کنید برخی عوامل را از دسترس خارج کنید. مثلا جمع آوری دیش ماهواره، قطع خط اینترنت و….تا کمتر وسوسه شوید و در قبال دیگر موارد هم تلاش کنید تا رفته رفته از ساعتهای پرداختن به آن کم کنید.
4- ساعتهای مشخصی را به این امر اختصاص دهید و در صورتیکه از میزان تعیین شده تجاوز صورت گرفت، خود را جریمه کنید. مثلا مبلغ قابل توجهی را صدقه دهید، روزه بگیرید و…
5- در کارهای منزل بیشتر مشارکت کنید
6- در صورت امکان از دوستان خود دعوت کنید تا در منزل شما حضور داشته باشند و در کنار هم به مطالعه و درس خواندن بپردازید. [1]


پی نوشت :
1. اسک دین انجمن مشاوره مشکلات و اختلالات روانی

تست میزان اعتیاد به اینترنت!(IAT )

نوشته شده توسطفتاحي 8ام دی, 1394

 تست اعتیاد به اینترنت IAT )test-addiction-internet )یکی از معتبرترین تست‌های مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است که توسط دکتر کیمبرلی یانگ ابداع شده است. در تست IAT هرچه امتیاز شما بیشتر باشد، اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. امتیازها به ترتیب از یک تا پنج هستند که در جلوی هر پاسخ مشخص شده است. در پایان، باید مجموع امتیازاتی را که به بیست پرسش زیر می‌دهید، جمع بزنید و میزان اعتیاد به اینترنت خود را مشخص کنید:

1. چقدر بیشتر از آنچه که قصد دارید، در اینترنت می‌مانید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

2. چقدر به‌خاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته‌اید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

3. چقدر اینترنت را به بودن با همسرتان ترجیح می‌دهید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

4. چقدر از طریق اینترنت، با کاربران دیگر رابطه برقرار می کنید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

5. چقدر دیگران از شما، بخاطر میزان آنلاین بودن تان شاکی هستند؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

6. چه‌قدر به‌خاطر اینترنت، نمرات و کارهایتان در مدرسه اُفت کرده است؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

7. چقدر ایمیل هایتان را پیش از کارهای ضروری دیگرتان چک می کنید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

8. چقدر عملکرد کاری و بهره وری شما، به‌خاطر اینترنت آسیب دیده است؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

9. وقتی از شما می پرسند که چه کارهایی آنلاین انجام می دهید، چقدر در موضع تدافعی یا پنهان کاری قرار می گیرید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

10. چقدر افکار آزار دهنده در زندگی را با افکار آرام بخش در اینترنت خنثی می کنید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

11. چقدر وقتی در اینترنت هستید، احساس می کنید توان پیش بینی امور را دارید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

12. چقدر فکر می کنید که زندگی بدون اینترنت، چیزی کسالت بار؛ تهی و بی لذت است؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

13. چقدر وقتی کسی هنگام آنلاین بودن مزاحم شما می شود، غُر می زنید؛ فریاد می زنید یا عصبانی می شوید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

14. چقدر به‌خاطر قطع نکردن اینترنت، دچار بی خوابی هستید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

15. چقدر فکر می کنید در حالت آفلاین، حواس پرتی دارید؛ ولی در حالت آنلاین بهتر هستید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

16. چقدر وقتی آنلاین هستید این جمله را به‌کار می برید: فقط چند دقیقه مونده، الان میام. الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

17. چقدر سعی کرده اید از میزان آنلاین بودن خود بکاهید و موفق نشده اید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

18. چقدر سعی دارید میزان آنلاین بودن تان را از دیگران مخفی کنید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

19. چقدر میزان آنلاین بودن را به بیرون رفتن با دیگران ترجیح می دهید؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز)

20. چقدر وقتی آفلاین هستید، احساس افسردگی و عصبیت دارید که با آنلاین شدن از بین می رود؟ الف. به ندرت (1 امتیاز) ب. گاه گاهی (2 امتیاز) پ. غالباً (3 امتیاز) ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) ث. همیشه (5 امتیاز) ن

تیجه تست : - جمع نمرات بین ۲۰ تا ۴۹ = شما یک کاربر معمولی هستید. - جمع نمرات بین ۵۰ تا ۷۹ = دارید دچار مشکل اعتیاد اینترنتی می شوید، مراقب باشید. - جمع نمرات بین ۸۰ تا ۱۰۰ = شما به اکثر پرسش ها، نمرات ۴ یا ۵ داده اید. شما دچار اعتیاد اینترنتی هستید و باید مشکل تان را در اسرع وقت حل کنید. واقعاً فکر کنید که اگر در پرسش دوم، جواب شما با کسب ۴ یا 5 امتیاز بوده است؛ چه بر سَر خودتان آورده اید؟!

وظایف یک شهروند مسلمان نسبت به حفظ محیط زیست

نوشته شده توسطفتاحي 6ام دی, 1394

توجه به مقدماتی قبل از پرداختن به اصل موضوع خالی از فائده نیست:
1. دین اسلام برای تمامی شئون و جوانب زندگی انسان دارای قانون و دستور است. از بالاترین مسائل پیچیده سیاسی و حکومتی گرفته، تا ابتدایی ترین مسائل شخصی؛  از این رو ما معتقدیم که زندگی اجتماعی و محیط زیست،از جمله مسائلی است که مورد توجه دین اسلام بوده و هست.
البته جامعیت اسلام به این معنا است که می توان با استنباط عناصر جهان شمول در اسلام به فلسفه، مکتب و نظام اسلامى دست یافت و به طرّاحى سازوکارها پرداخت.[1]
2. از دیدگاه اسلام خلقت آدمی پوچ و بیهوده نیست

 «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لا ترجعون» (آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدم و به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟!) مؤمنون، َ115.

و احکام اجتماعی اسلام هم بر اساس هدف و فلسفه آفرینش او تنظیم شده است، البته این احکام و قوانین گاهی در قالب تشویق، ترغیب، انذار آمده است و صرفا جنبۀ اخلاقی دارند و بر آنها مجازات اخروی قرار داده شده و گاهی نیز بر عدم رعایت آنها مجازات های دنیایی وضع شده است.
3. اصول و کلیاتی در اسلام وجود دارد که می توان از آنها وظایف یک شهروند مسلمان را استفاده کرد؛ مثلا:


الف. در اسلام از بین بردن آنچه بقای نسل بشر بر آن متوقف است از جهاتی حرام است؛ مثل این که ظلم به نوع بشر است یا کفران نعمت استاگر انسان هوای سالم را آلوده کند و یا آب پاکیزه و زلال «و انزلنا من السماء ماءً طهوراً» (و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم) -فرقان، و…


ب. از دیدگاه اسلام کاری که باعث آسایش مردم و در جهت حفظ سلامت آنان باشد، خدمتی است در جهت رضای خدا و عبادت و بندگی پروردگار، محسوب می گردد و هدف خلقت انسان جز عبادت چیز دیگری نیست.«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (من جن و انس را نیافریدم، جز برای اینکه عبادتم کنند).ذاریات، 56.
چون حفاظت از محیط زیست و رعایت بهداشت محیط زندگی و جلوگیری از آلودگی آن، تلاشی است در جهت نجات بشر از نابودی و یا اقدامی است در جهت آسایش آنها، از رجحان (به نحو وجوب یا استحباب) برخوردار است.
اما دراسلام به این مقدار بسنده نشده است. علاوه بر بیان کلیات، بر موضوعات خاصی هم تاکیداتی شده است که در این جا به طور اختصار به گوشه ای از کلیات و تاکیدات خاص اشاره می شود:


1. آلودگی هوا
گفته شده است اگر هوا پیرامون کره زمین را فرا نگرفته بود، همین قدر که از یک قسمت سطح زمین خورشید غایب می شد، بلافاصله درجه حرارت پائین می آمد و تا 160 درجه زیر صفر می رسید و سرمای طاقت فرسا موجودات زنده را از بین می برد. هوا مانع می شود که زمین گرمای دریافتی از خورشید را زود از دست بدهد.[2]
علاوه انسان برای ادامۀ حیات به اکسیژن نیاز دارد و این نیاز خود را از راه تنفس، از هوای پاک و سالم تأمین می کند، بنابراین استفاده از هوای پاک و سالم یکی از نیازهای ضروری انسان است.
از سوی دیگر با پیشرفت تکنولوژی و ماشینی شدن زندگی مردم، و همچنین به دلیل ضرورت ایجاد کاربری های جدید شهری برای پاسخ گویی به نیازهای روز افزون جمعیت شهری، میزان آلودگی هوا رو به فزونی است و به تدریج شاهد کاهش میزان فضای سبز شهرها و آلودگی محیط زیست هستیم.
از آن جا که بقای نسل بشر و دوام جوامع انسانی در گرو بهداشت و سلامت جامعه است، لذا دین اسلام با حرام نمودن خبائث و بدی ها و حلال کردن پاکی ها و پاکیزگی ها«و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث…» (و اشیای پاکیزه را برای آنها حلال شمرد و ناپاکی ها را تحریم می کند) اعراف، 157. راه رسیدن به این مقصود و هدف را فراهم ساخته است.
از امام صادق (علیه السلام) دربارۀ تنفس هوای آلوده و توقف و زندگی در آن سؤال شد. آن حضرت در جواب به این پرسش یک حکم کلی را مطرح فرمودند که راهگشای بسیاری از مشکلات و معضلات است. حضرت فرمودند: “هر چیزی که خوردنش (استنشاق، نوشیدن) برای بدن انسان ضرر داشته باشد، خوردنش حرام است، مگر ضرورت اقتضا کند".[3]


2. دفع زباله
مسئلۀ ضرورت حفظ بهداشت محیط یکی از موضوعات بسیار جدی و اساسی امروز جوامع انسانی است. اگر الزام به حفاظت از محیط زیست انسانی، فراگیر نباشد و از طرف آحاد شهروندان، جدی تلقی نشود و کسانی بخواهند محیط زندگی را آلوده سازند و یا زباله ها از راه های صحیح و بهداشتی جمع آوری نشود، زباله ها کانونی برای آلودگی محیط زیست و به خطر افتادن سلامت مردم خواهند بود.
زباله ها کانون انواع میکروب ها و محل پرورش حشرات و عوامل بیماری زا است. لذا به همین جهت است که پیامبر اسلام (ص) می فرماید: “زباله ها را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را روز به بیرون از خانه منتقل کنید؛ زیرا زباله جایگاه شیطان است.[4]
آن حضرت همچنین فرمود: “خاک رو به را پشت در (حیاط) جمع نکنید؛ زیرا که لانۀ شیطان می شود".[5] بدیهی است که منظور از شیطان در این جا یعنی محل تجمع حشرات موذی و انتقال و گسترش آلودگی و انواع بیماری ها.
در سیره و روش زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیه السلام) فراوان مشاهده می شود که بر پاکیزگی و نظافت اصرار داشتند و پیروان خود را به آن سفارش می کردند.
پیامبر (ص) فرمود: “خداوند پاک است، شخص پاک را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد".[6]
لزوم اجتناب و دوری از فضولات انسانی و اطلاق نجس به آن و وجوب طهارت و پاک کردن و شستن چیزهای آلوده به آن، از خدمات علمی دین اسلام به بشریت است که موجب پاک شدن محیط زیست از آلودگی ها و نجاسات شده است.
امروزه مدفوع به عنوان کانون اصلی اکثر بیماری های میکروبی و انگلی مانند وبا و بیماری های روده ای میکروبی و انگلی شناخته شده است.[7]
از همین رو است که امام علی (علیه السلام) می فرماید: “پیامبر (صلی الله علیه و آله)  از تغوط (دفع مدفوع) بر کنار آب روان و جوی خوش گوار و زیر درخت میوه دار نهی کرده است".[8]
همچنین در روایت دیگر آمده است: رسول خدا نهی کرد از این که انسان ادرار کند زیر درخت میوه دار، یا در مسیر راه و یا در آب راکد.[9]
امروزه با پیشرفت فناوری و شهرنشینی و به وجود آمدن جوامع مصرف کنندۀ شهری، روزانه هزاران تن زباله تولید می شود که جمع آوری و دفع آنها به طریق بهداشتی، از مهم ترین مسائل بهداشتی است که باید به آن توجه شود.
در مکتب حیات بخش اسلام و تمام ادیان الاهی، جان آدمی دارای ارزش و حفظ آن واجب است. بر همین اساس قرآن کریم به مسلمانان سفارش می کند که با کارهای خود موجبات هلاکت و نابودی خویش را فراهم نکنید: “خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید“«ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکة» بقره، 195.
مفسر بزرگ قرآن کریم، مرحوم علامه طباطبایی می گوید: این آیه مطلق است و در نتیجه نهی در آن نهی از تمامی رفتارهای افراطی و تفریطی است.[10]
بنابراین، در شرع مقدس اسلام، انسان مجاز نیست، با اعمال و رفتار خود محیط زندگی خود و دیگران را آلوده کرده و در برابر ضروری ترین مسائل بهداشتی بی تفاوت باشد و با سهل انگاری های خود محیط اجتماع را از زندگی سالم محروم کند.
علاوه بر این طبق قاعدۀ “لاضرر” – که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: “در اسلام ضرر و زیان رساندن به خود و دیگران ممنوع است"،[11] – انسان حتی از امکانات شخصی خود، نباید به گونه ای استفاده کند که باعث آزار و اذیت دیگران شود و به آنها ضرر برساند.


3. فضای سبز
اقلیم شهری امروز تحت تأثیر فرآیندهای تراکم و تمرکز فعالیت در شهرها آن چنان دگرگون شده که مطالعات ناحیه ای شهرها به صورت مشخص و جدا از اقلیم ناحیه ای، بررسی می شود، آثاری که از طریق کاهش فضای سبز شهری بر اکولوژی شهری به ویژه در زمینه های اقلیم هوا، خاک، آب های زیرزمینی و … بر جای گذاشته می شود، چنان مؤثر است که عناصر سازنده آن را در محیط شهری به کلی دگرگون می کند.
اگرچه در متون و منابع اولیه دینی ما مسئله فضای سبز به صورت امروزی به طور مشخص مطرح نشده است، اما این موضوع تحت عنوان کلی تر؛ مانند غرس درخت، ترغیب و تشویق به درخت کاری و نهی از قطع درختان آمده که حکایت از عنایت و توجه دین اسلام به این موضوع دارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در این باره می فرماید: “اگر رستاخیز (قیامت) برپا شد و نهالی در دست یکی از شما است، اگر می توانید، آن را بکارید".[12]
آن حضرت در نهی و توبیخ کسانی که اقدام به قطع درختان و از بین بردن منابع طبیعی و زیست محیطی می کنند، می فرماید: “هر کس درخت سدر را قطع کند، سرنگون وارد جهنم خواهد شد".[13]
لذا به موجب قانون حفظ و حمایت از منابع طبیعی و ذخایر جنگلی کشور، هیچ شخصی حتی نهادها و سازمان های دولتی و غیر دولتی حق ندارند به تخریب منابع ملی بپردازند و قانون، وزارت جهاد و کشاورزی را موظف به حفاظت از این منابع و ثروت های ملی کرده است.[20]
در فقه اسلامی نیز قوانینی وجود دارد که مردم را از تصرف در اموال عمومی و دولتی باز می دارد، این قوانین مستند به قانون الاهی و قرآن کریم است: “از تو دربارۀ انفال

از نظر فقه شیعه مصادیق أنفال عبارتند از:
1- فی‏ء
2- زمین‏هاى موات
3 - آبادى‏هایى که صاحب ندارد
4 - قله‏ها، وسط درّه‏ها و جنگل‏ها
5- صفایا و قطایع
6- غنیمتى که مجاهدان بدون اذن امام به‏دست آورند
7- ارث کسى که وارث ندارد
8- معادن
9- دریاها و بیابان‏هاى لم یزرع
10- خمس از ثروت‏هایى است که به امام تعلّق دارد و از أنفال است

سؤال می کنند، بگو انفال، مخصوص خدا و پیامبر است، پس از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهیزید“ «یسئلونک عن الانفال، قل الانفال لله و الرسول فاتقوا الله… »، انفال، 1
بنابراین، می توان گفت که تخریب و از بین بردن هر آنچه جزو سرمایه های ملی کشور به حساب می آیند، مشروع نیست.
علاوه در دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، هزاران عامل حیاتی دست به دست هم داده اند تا انسان ها از مزایای زندگی بهره مند شوند. نبود هر یک از آنها زندگی را با مشکلات جدی و فراوانی مواجه می سازد. خداوند متعال نعمت های دنیا، اعم از خوردنی ها، آشامیدنی ها و هرآنچه که موجب رفاه و آسایش زندگی است را برای انسان آفرید و بر اساس آموزه های قرآن کریم، انسان از استفاده و لذت بردن از این زندگی و نعمت های آن منع نشده است، ولی از تلف نمودن، استفاده ی نابجا و تخریب آنها منع شده است: “ای فرزندان آدم… (از نعمت های خدا) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد".«یا بنی آدم… کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین». انفال، 1؛ اعراف، 31.


نتیجه ای که از این بحث می گیریم این است که :برای تأمین سلامت و بهداشت جامعه و محیط زندگی، با توجه به افزایش آلودگی هوا و … و تأثیر آلاینده ها در عملکرد طبیعی بدن، بر تمام شهروندان – اعم از مسئولان مدیران، دست اندرکاران کارهای اجرایی و مردم عادی به صورت فردی و اجتماعی – لازم و فرض است که قوانین و مقررات مربوطه را رعایت کنند؛ زیرا که انسان از مردم و اجتماعی که در آن زندگی می کند، جدا نیست و رعایت یا عدم رعایت قوانین بهداشتی روی سلامت سایر افراد تأثیر می گذارد. در بهداشت اجتماعی، تمام مردم باید مقررات و دستورات عمومی را رعایت کنند. مجموعه این دستورات و قوانین است که بهداشت اجتماعی را تأمین می کند و از تخریب محیط زیست جلوگیری می کند.



پی نوشت:
[1] برای مطالعۀ بیشتر رجوع شود به: مکتب و نظام اقتصادی اسلام، هادوی تهرانی، مهدی، ص 19-51.
[2] نیازمند، یدالله، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 131.
[3] تحف العقول، 337.
[4] «لاتبیتوا القمامة فی بیوتکم فاخرجوها نهاراً، فانها مقعد الشیطان» محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 13، ص 6340.
[5] «لاتؤوا التراب خلف الباب، فانه مأوی الشیطان»همان.
[6] «ان الله طیب، یحب الطیب، نظیف، یحب النظافة» همان.
[7] نیل فروشان، محمد علی، ضرابی، جلیل، میرفتاحی، محمد باقر، بهداشت، ص 20.
[8] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 77، ص 170.
[9] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 1، ص 228؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 77، ص 169.
[10] طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج 2، ص 93 و 180.
[11] «لاضرر و لاضرار فی الاسلام»، شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، 334.
[12] نهج الفصاحة، ص 113.
[13]کنزل العمال، ج 3، ص 894. البته در باره این روایت و مفاد آن، محققان گفته اند که درخت سدر، اشاره دارد به درخت سدری که در کربلا بعنوان علامت برای قبر امام حسین(علیه السلام) کاشته شده بود. علی ای حال می توان از روایات وارده در متون دینی؛ ممنوعیت قطع درختان را بطور کلی استفاده کرد.
[14] منصور، جهانگیر، مجموعه قوانین و مقررات حقوقی، ص 921 – 924.



سنجش ایمان دختر در خواستگاری

نوشته شده توسطفتاحي 25ام آذر, 1394

سؤال: در خواستگاري چگونه پی ببریم که دختر مورد نظر، با ایمان و مقید به دین است و در ” عمل ” می‌کوشد که حدود الهی را رعایت کند؟
پاسخ: سؤال خيلي دقيقي است. كمتر كسي به اين نكات دقيق توجه دارد. اگر دقت كرده باشيد وقتي سؤال از شناخت طرف مقابل مطرح مي‌شود بنده از يك طرح يا پروژه جامع تحقيق سخن مي‌گويم بارها و بارها تأكيد كرده ام كه شيوه هاي كشف ويژگي‌هاي اخلاقي و صفات شخصيتي را نبايد به گفتگو محدود كرد حتي يك روان‌شناس ماهر هم علم غيب ندارد و با يك گفتگو نمي تواند به تمام جوانب شخصيت فرد مراجعه كننده پي ببرد. بنابراين هميشه به جوانان توصيه مي شود كه جدا از اين كه بخواهيد با توجه به چند نشانه آن هم در يك جلسه، به عمق شخصيت فردي پي ببريد خودداري كنيد. بايد دنبال «كشف صفات پايدار» باشيم نه رفتارها و گفتارهاي ظاهري كه ممكن است با تعارف و مجامله و ظاهرسازي و غلو و مبالغه يا حتي خودكم بيني و كم‌رويي همراه باشد.


كشف صفات پايدار
به اين دو حديث دقت كنيد. امام صادق عليه السلام چگونه به ما معيار مي دهند:
امام صادق(ع) در بیان معیار انتخاب افراد می فرماید: «لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّی لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة؛[1] به نماز و روزه افراد فریفته نشوید؛ چه بسا که شخصی به نماز و روزه عادت کرده و ترک آن برایش وحشت آور و آزار دهنده است؛ بلکه آنها را در مقام راستگویی و امانتداری آزمایش کنید.»


امام صادق(ع) در گفتاری چنین هشدار می دهد: «لا تَنْظُرُوا اِلی کَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ ضَطْنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ اُنْظُرُوا اِلی صِدْقِ الحَدیثِ وَ أداءِ الاَمَانَةِ؛ نگاه نکنید به بسیاری نماز و روزه و حج و کارهای نیک و دعا و زمزمه های شبانه افراد! نگاه کنید به راستگویی و امانتداری مردم.» [2]


از نظر امام صادق(ع) امانتداری، 3 مرحله دارد و کسی را نمی توان امین به حساب آورد؛ مگر اینکه در این 3 مرحله، امانتداری خود را اثبات کند: در حفظ اموال، حفظ اسرار و رازهای پنهانی و پاسداری از ناموس مردم. اگر فردی 2 مورد را رعایت کند؛ اما در یکی دیگر از عهده برنیاید، امین نخواهد بود.
آن حضرت در این باره فرمود: «لَا یَکُونُ الْأَمِینُ أَمِیناً حَتَّی یُؤْتَمَنَ عَلَی ثَلَاثَةٍ فَیُؤَدِّیَهَا عَلَی الْأَمْوَالِ وَ الْأَسْرَارِ وَ الْفُرُوجِ وَ إِنْ حَفِظَ اثْنَیْنِ وَ ضَیَّعَ وَاحِدَةً فَلَیْسَ بِأَمِین؛[3] شخص را نمی توان امین به حساب آورد مگر آن که در سه چیز امانتداری خود را انجام دهد: بر اموال، اسرار و ناموس [مردم]. و اگر دوتای اینها را حافظ باشد و یکی را ضایع کند، امین نیست.»


سؤال: چرا به نماز و روزه و حج نمي تواند ملاك دقيقي باشد؟
پاسخ: بايد خوب دقت شود نماز و روزه و حج گزاردن ملاك ايمان و گزينش ما نيست. اين اعمال عبادي فردي اگر چه بسيار مهم هستند ولي ملاك دقيقي براي شناخت افراد نيستند چون ممكن است به شكل عادت باشند و پشت آن شناخت عميق نباشد.


ولي در راستگو و امانت داري (حفظ اسرار، رعايت اموال و حقوق مادي ديگران،حفظ ناموس مردم) انسان با اجتماع در ارتباط مي شود و اين روابط گاهي انسان را به چالش مي كشند و از اين جهت محك خوبي براي كشف عميق ايمان افراد است. به عنوان نمونه كسي كه براي رسيدن به منافع يا دفع ضرر، راحت دروغ مي گويد ايمانش قوي و عمقي نيست.


سؤال: وقتي نماز كه فرد در روزهاي متمادي فردي آن را به جماعت هم مي‌خواند نمي‌تواند ملاك دقيقي براي شناخت افراد باشد پس بايد گفت شناخت دقيق‌تر از چيزي است كه فكر مي كنيم چگونه به شناخت صفات ريشه دارد افراد (راستگو و امانت داري ) برسيم؟
پاسخ: گفتيم براي كشف شناخت افراد در ازدواج بايد از كانال هاي مختلف وارد شويم و نبايد خودمان را متكي به رفتار ظاهري و گفتار افراد كنيم. راه‌هاي كشف صفات پايدار افراد( دختر و پسر) در خواستگاري


براي كشف صفات پايدار افراد بايد از موارد زير كمك بگيريم:
1. سخنان فرد در جلسات متعدد (توجه به تناقضات گفتاري)
2. پرسش هاي معكوس
3. لغزش هاي كلامي و رفتاري
4. همسفر شدن با او خانواده اش( تأكيد بر ارتباط غيركلامي)
5. سخنان و رفتارهاي كلامي و غير افراد خانواده باهم،
6. نظرخواهي از دوستان، همكاران، همكلاسيان
7. نظرخواهي از معرّفان مورد قبول او
8. توجه به نوع پوشش و ظاهر او،
9. دقت به نوع كتاب‌هايي كه در كتابخانه دارد، سي دي‌هاي او
10. ديدن آلبوم عكس توسط همجنسش
11. توجه به نوع ارتباط او با ديگران (به طور غيرمستقيم) در فضاي آزاد نه رسمي و تشريفاتي به عنوان نمونه مي تواند براي يك پارك را براي آشنايي خانواده ها با همديگر در نظر گرفت. در آنجا به شيوه رفتار او با خانواده اش، گدا، بازي كودكان و …. توجه كرد)
12. توجه به قدرت خودكنترلي او هنگام هيجان هاي مثبت (شادي) و منفي( غم و خشم، اضطراب و عشق و..) فردي كه وابستگي افرادي دارد خودكنترلي و اراده و اعتماد به نفس و احساس ارزشمنديش پايين است.
13. توجه به آثار علمي يا هنري او ( نوشتار، عكس، طرح، نقاشي، و…)
14. كمك از مشاوره ازدواج (مصاحبه ها، آزمون هاي روان شناختي مانند neo تست نقاشي، تست شخصيت كتل و ام ام پي اي)


** توجه: رفتارهاي غيركلامي (لحن، حالات چهره، جلوه هيجانان منفي و مثبت در زمان هاي مختلف، پوشش و…) بيش از رفتارهاي كلامي اهميت دارد. برخي از متخصصان ارتباطات سهم رفتار غير كلامي را 70 درصد و برخي حتي 93 درصد مي‌دادنند.[4]


پی نوشت :
1. الکافی، ج2، ص104.
2. الکافی، ج2، ص104، باب الصدق و اداء الامانة، ح5.
3. مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، نشر اسلامی، ج1، ص223 و بحار الانوار، ج75، ص229.
4. سايت انجمن گفت و گوي ديني

 

در زندگي مشترك پدر مهم تر است يا مادر؟

نوشته شده توسطفتاحي 22ام آذر, 1394

به نظر شما در زندگي مشترك پدر مهم تر است يا مادر؟ پدر؟ مادر؟ هر دو مهم اند؟

اجازه بدهيد دقيق تر صحبت كنيم. اين مقايسه به معناي دقيق، درست نيست. چرا؟

چون هيچ كدام از زن و مرد نمي توانند نقش ديگري را ايفا كنند يا جايگزين يكديگري باشند. توجه به مقام و نقش مادري در احاديث و روايات و سخنان و سيره انمه هداي (عليهم السلام ) چون ستاره در شب تار مي درخشد و چشم ها را به خود خيره كرده است. ولي اين به معاني برتري يكي بر ديگري نيست. برتري انسان ها به روح تكامل يافته انسان ها با ملكه تقوا است و روح مجرد است و خصوصيات جسماني ندارد و جنسيت بردار نيست. در علم بلاغت مي گويند در مثال مناقشه نيست.

آيا مي توان گفت هواپيما شكاري بمب افكن مهم است يا هواپيماي اير باس مسافربري؟ خير چون اينها جايگزين هم نمي توانند بشوند. مي توان گفت كتاب انسان در جستجوي معنا اثر ويكتور فرانكل چاپ فلان انتشارات بهتر است يا فلان؟ چون مي تواند جايگزين شود. خانم بودن، زن بود، مادر بود. هر كدام افتخاراتي دارد كه فضليت هايي در بر دارد. يادم مي آيد زماني با دوستان طلبه زبان انگليسي كار مي كرديم از دو محقق زن و شوهر كه قم بودند خواستيم در جلسه ما شركت كنند تا از آنها استفاده كنيم هدف اصلي تقويت زبان انگليسي بود. ولي يكي از دوستان دربرابر مقام مادر از نظر روايات سخن مي گفت وسط بحث بود كه آن خانم شروع كرد به گريه كردن. بعد از كمي مكث گفت من متأثر اين سخنان عالي شدم مدتي بعد اين پژوهشگر همسرش را به كشور برد و تنهايي برگشت يكي از دوستان طلبه كه با اين آقا دوست صميمي بود و او را گاهي به منزل دعوت مي كرد از او پرسيده بود چرا با همسرت زندگي نمي كني. او گفت راستش او داشت متأثر از آموزه هاي اسلامي مي شد و ترسيدم از دين مسيحيت خارج شود. ائمه فرمود محاسن كلام ما را براي مردم بگوييد خودشان جلب كلام حق مي شوند. بنابراين لزومي دارند يك خانم با اين مقام برابري در حقوق را فرياد كند برابري در حقوق يعني مرد انگاري زن و مرد انگاري زن يعني قبول داريم كه زن نقص دارد و مرد كامل است الان تلاش مي كنيم حقي مثل مرد برايش قائل شويم اين سخنان متصل به وحي نيست متصل به سخنان كسي است كه حدود دويست سال قبلا رسم زن را به عنوان انسان بودن قبول كردند و بعد با انقلاب صعني با اعتراض خواستند حق اجتماعي براي زن قائل بشوند و بعد خواستند حق اقتصادي قائل شوند و… بله مردانگاري زن توهين به زن است

مرحوم شريعي گفته بود: فاطمه فاطمه است.

[1] پی نوشت :

1. انجمن گفت و گوي ديني، انجمن مشاوره

پیامک های مژده ماه ربیع درست یا غلط!!؟

نوشته شده توسطفتاحي 21ام آذر, 1394

باشروعماه ربیع الاول پیامک هایی بر روی صفحه تلفن های همراه و یا بعضا در محافل دیگر به چشم می خورد که

“پیامبر(ص)فرمود: هرکس پایان ماه صفر را به من خبر دهد بهشت بر او واجب می شود.”

اما آیا واقعا چنین است؟! واجب شدن بهشت فقط با رساندن خبر اتمام ماه صفر؟!!!!

اصل حدیث از این قرار است که :
از ابن عباس نقل شده که گفت : روزی پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند ، رسول خدا (ص) فرمود : “اولین کسی که بر شما وارد می شود مردی از اهالی بهشت است"…برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند ، برخواسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می شود.پیامبر (ص) متوجه موضوع شدند و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند فرمودند : “اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر ، بر شما وارد می شوند (ولی از میان آنها) کسی که پایان ماه آذار (از ماه های رومی معادل خرداد ماه و درآن زمان معادل صفر) را بر من بشارت دهد ، اهل بهشت است.” آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر (ع) نیز همراهشان بود. پیامبر به آن ها فرمود : ما در کدامیک از ماه های رومی هستیم؟ ابوذر گفت:"یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است .” پیامبر فرمود : “ای اباذر! من این مساله را می دانستم ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی، و چطور اینگونه نباشد در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم ، از حرم من تبعید می شوی ، تنها زندگی می کنی و تنها می میری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام دهند به واسطه تو خوشبخت می شوند . آن ها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است…”
تنها روایت برای خبر پایان ماه صفر همین روایت است که در کتب علل الشرایع مرحوم صدوق(جلد اول - صفحه 175) و روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی(جلد 13 - صفحه 3) بیان شده است….
با مقایسه اصل حدیث با آنچه که امروزه در بین عوام رواج دارد و به گوش می رسد می توان به عمق فاجعه که همان تحریف در دین و احادیث معصومین(علیهم السلام) است ( که البته بعضا از روی جهل و ندانستن هم هست) پی برد…

نتیجه
يعني اصلا پيامبر نمي خواستند بگن که هر کس مژده ماه ربيع رو بده من مژده بهشت رو به او ميدم بلکه مي خواستن از بين جمعيت يه علامت بدهند که با اين علامت(خبررسيدن ربيع) شخص ابوذر مشخص بشه نه اينکه خبر دادن ربيع موجب بهشتي شدن باشه.

پس روایتی که به این مضمون ("پیامبر(ص)فرمود: هرکس پایان ماه صفر را به من خبر دهد بهشت بر او واجب می شود.") پخش شده معتبر نیست.✅

پیامبران دروغین بعداز رحلت پیامبر

نوشته شده توسطفتاحي 21ام آذر, 1394

مشهورترين پيامبران دروغين بعد از رحلت پيامبرچه کسانی بودند؟

 مدعيان دروغين نبوت که اواخر عمر پیامبر یا بعد از رحلت حضرت در حجاز ظهور نمودند و در زمان ابوبکر با آنان جنگ هايی هم صورت گرفت چهار نفر بودند:


1. اسود عنسي:
يکي اسود عنسي در ميان قبايل مذحج و کنده که سال هاي درازي رهبري ديني قبيله خودرا به دوش داشت.
2. طليحه کذّاب:
يکي از پيامبران دروغين، طليحه کذاب بود، طليحه در طايفه بني اسدبن خُزَيمه در نجد زندگي مي کرد، در همان جا ادعاي پيامبري خود را مطرح کرد.برخي از قبائل هم پيمان بني اَسد هم به او پيوستند. از جمله قبيله طيّ که رياست آن را عديّ بن حاتم بر عهده داشت. البته عديّ بن حاتم بر اسلام خود باقي بود وکمک هاي شاياني به لشگر اسلام کرد.
3. سجاح بنت حارث بن سُوَيد:
يکي ديگر از پيامبران دروغين زني از قبيله بني تَغـلِب بود. اين زن شبيه کاهنان عرب، سخنان سجع دار مي گفت. پيرواني را دور خود جمع کرد و به سمت يمامه لشگر کشيد و قصد تصرف آن جا را کرد و اين در حالي بود که در يمامه شخص ديگري به نام مسليمه ، ادعاي نبوت مي کرد. در نهایت اين دو پيغمبر دروغين با يکديگر ازدواج کردند. سجاح وقتي ديد کسب و کار نبوت به خوبي پيش نمي رود. مسلماني را پيش گرفت وتا زمان سلطنت معاويه زنده بود.

4. مسيلمه کذاب:
مسيلمه کذاب در اواخر عمر رسول خدا ادعاي نبوت کرده بود و پيامبر قصد داشت. شر او را دفع کند اما عمر حضرت کفاف نداد. مسيلمه در يمامه داراي قدرت و شوکتي شده بود، طرفداران بسياري داشت، گروهي از بني تميم هم از او حمايت مي کردند. در نبردی بین سپاه اسلام و سپاه مسیلمه، او کشته شد.


پي نوشت:
http://www.tarikheslam.com/index.php1.
محمد مهدي توکلي،محمد پيامبر خدا ، وقايع سال دهم.
جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج2 -1، ص481 به بعد.

 



 

اشتباه خانم ها!!متاهل ماندن سخت‌ است

نوشته شده توسطفتاحي 6ام آذر, 1394

ازدواج کردن کار ساده‌ای است. اما متاهل ماندن سخت‌ است.

با اجتناب از این 6 اشتباه، ازدواج بهتری داشته باشید.


1- از بیان دغدغه های خود بیم دارید.
دغدغه‌های خود را به طریقی منطقی مطرح کنید. مثلاً ممکن است شوهرتان دوست داشته باشد آخر هفته‌ها با دوستانش بیرون برود اما شما بخواهید که او وقتش را با خانواده‌اش بگذراند. می‌توانید این را با او مطرح کنید و به طریقی مسالمت‌آمیز راه‌حلی برای موضوع پیدا کنید.


2- توقعاتتان را روشن بیان نمی‌کنید.
زوج‌هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند، از همان ابتدای ازدواج توقعات و انتظارات خودشان را چه درمورد تقسیم کار، چه نگهداری بچه‌ها و چه درمورد مسایل مالی، برای هم روشن کرده‌اند.


3- لحن حرف زدن را دست‌کم می‌گیرید.
لحن صحبت اگر آمیخته با کمی منفی‌گرایی باشد، ایجاد مشکل خواهد کرد. اگر از موضوعی نگران هستید، آن را به طریقی احترام‌آمیز به زبان آورید تا بتوانید به راه‌حل برسید نه اینکه از راه حل دور شوید.


4- سبک گفتگویتان تطابق ندارد.
اگر تصور می‌کنید شوهرتان حرف‌های شما را نمی‌شنود، یادتان باشد که مکث کنید تا همسرتان چیزی که گفته‌اید را هضم کند و برای فکر کردن به آنچه شنیده است وقت داشته باشد.


5- رابطه‌زناشويي برایتان اولویت ندارد
برخی خانم ها زمان کافی برای رابطه‌ زناشويي کنار نمی‌گذارند. خانم‌ها باید برای این مسئله وقت بگذارند و البته خودشان عاشق این باشند که با شوهرشان عشق‌‌بازی کنند، نه اینکه به آن به چشم یک وظیفه نگاه کنند. برای آن باید اوقاتی را به تنهایی بگذرانند و برنامه‌ریزی کنند.


6- یادتان می رود نشان دهید که قدر او را می‌دانید
در روابط سالم، رفتارها و حرکات مثبت بسیار زیادی است که مکرراً از دو طرف دیده می‌شود. رفتارهایی مثل تایید، لبخند زدن، ارتباط چشمی، در آغوش گرفتن و نوازش کردن. گوش دادن، تایید کردن، تحسین کردن، و ابراز محبت – همه اینها انرژی مثبت را در رابطه پراکنده خواهد کرد.

آفتي براي اراده

نوشته شده توسطفتاحي 4ام آذر, 1394

يكي از آفات مهم اراده فاصله انداختن بين تصميم و اجرا است. در ماه مبارك رمضان خداوند رحمان اجزا نمي دهد بين نيت(تصميم) و اجرا فاصله ايجاد شود. وقتي بايد نيت كنيم و روزه را حتما بگيريم چون واجب است اگر نگيريم جريمه (قضا، كفاره و…) دارد و اگر بگيريم احساس خودكارآمدي، اعتماد به نفس ما تقويت مي شود. همه جا شتاب بد نيست. شتاب و عجله وقتي است كه كار بدون تدبير باشد و شتاب به اصل كار يا روابط يا سلامتي رواني يا جسماني ما ضربه بزند.


امام باقر (علیه السلام) می فرماید: من همَّ بشیءٍ من الخیر فلیعجِّلهُ، فإنَّ کلَّ شیء فیه تأخیرٌ فإنّ للشیطان فیه نظرَة؛
کسی که تصمیم به کار خیری گرفت باید عجله کند؛ زیرا هر کاری را که در آن تأخیر کند، شیطان در آن حیله ای می کند.[1]


پی نوشت :
اصول کافی ، ج۴، ص۴۲۷.الفباي كار و كارمندي از منظر احاديث، محمدعلي قديري، ص45

علامات آخرالزمان دردین یهود

نوشته شده توسطفتاحي 2ام شهریور, 1394

7سال پیش از آمدن منجی  در 5سال اول:

1-خشکسالی سال اول بارندگی کم و منجر به خشکسالی می شود.

سال دوم و سوم قحطی شدید و عده ای از بین خواهند رفت سال چهارم دوباره نعمت نازل خواهد شد ولی نه به اندازه ای که مردم سیر شوند و گرفتاری کاملا برطرف شود.

سال پنجم :فراوانی نعمت و نعمت  به حدوفور است .


2- بیماری های مهلک و بی درمان :

مثل وبا ،یرقان و امثال آن

3- آفت و آب و هوای بد در نتیجه از بین رفتن ، کشاورزی و محصولات باغ ها (هجوم ملخ ها به مزارع و باغ ها)

4- ویرانی و خرابی شهرها:

زمین مصر را در میان زمین های ویران، خواهم ساخت و شهرهایش در میان شهرهای مخروب مدت چهل سال خراب خواهد ماند و مصریان در میان امت ها پراکنده و در میان شهرها کشورها متفرق خواهم ساخت .در سال 4291 از آفرینش ،جهان ویران خواهد شد بخشی به واسطه جنگ وبین نهنگ های عظیم دریایی و بخشی به واسطه جنگ های گوگ و ماگوگ و آن وقت ایام ماشیح پیش خواهد امد و ذات قدوس متبارک ،جهان خود را از نو نخواهد ساخت مگر بعد از گذشت هفت هزار سال..